میدونم نباید بهش فکر کنم
میدونم نباید بهش فکر کنم
میدونم نباید بهش فکر کنم
میدونم اون داره زندگیش میکنه من نباید خودمو بخاطرش داغون کنم
میدونم . . . میدونم . . .
ولی این دل لامصب این حرفا حالیش نیست
جماعت گوشام کر شده از نصیحت
من زورم به دلم نمیرسه شما دیگه زخم زبون نزنید
دیــگــر بــهـ تــــو فــکــر نـــمــے کـنـــمــ
دیــگــر بــهـ تــــو فــکــر نـــمــے کـنـــمــ
گـنــاهـ اســـتـ چـشـمـ دآشــتــنـــ بــهـ مـــالـــِ غــــریــبـهـ هـآ…
تو را
تو را
تو را براى
غروب هاى دلگیر زمستان
روزهاى برفى
و یک هواى سرد
تو را براى نشستن در کنارم
و یک فنجان چاى داغ مى خواهم ،
تو را براى حال و هواى روزهاى نزدیک عید
یک بهار پر از بوى اردیبهشت
براى چهار فصل از زندگى
و یک عمر عاشق ماندن مى خواهم ،
تو را براى خودم
روزهاى تلخ دلتنگى
براى دوست داشتن
تو را براى زنده ماندن مى خواهم ..!
چه عذابی؟
چه عذابی؟
چه عــذابـی
سخت تر از این
که تو نباشی
و من بلد نباشم
بمیرم…